علیقلیخان اسعد بختیاری (زادهٔ ۱۲۳۶ - درگذشتهٔ ۱ آبان ۱۲۹۶) معروف به
سردار اسعد بختیاری، از رؤسای ایل بختیاری و از سیاستمداران
دوره قاجار بود، که حیات سیاسی وی مقارن با به قدرت رسیدن چهار پادشاه در ایران میباشد.
علیقلیخان پسر چهارم حسینقلی خان ایلخانی بود، که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلیشاه، به پشتیبانی از برادرش نجفقلیخان صمصامالسلطنه و پسرعموی خود، ابراهیمخان ضرغامالسلطنه، در اعتراض به این عمل برخاست و پس از فتح اصفهان به دست سواران بختیاری، از راه اراک، خود را به بختیاری رسانید و شخصاً فرماندهی سواران بختیاری را، در فتح تهران و احیای مشروطیت، عهدهدار شد.
وی در برههای از تاریخ ایران، در منصب وزیر جنگ و دورهای نیز عهدهدار وزارت داخله بود. از دیگر وقایع مهم در زمان حیات سیاسی علیقلیخان، اکتشاف نفت در مناطق جنوب و جنوبغربی فلات ایران، توسط کنسرسیوم دارسی، در استان خوزستان و چاه شماره یکمسجدسلیمان میباشد.
دوران کودکی و نوجوانی
علیقلیخان بختیاری در یکی از بانفوذترین خانوادههای ایل بختیاری، یعنی خاندان ایلخانی، در منطقۀ بختیاری زاده شد. او چهارمین پسر حسینقلی خان ایلخانی بود. پدر وی، بهمدت ۳۰ سال، حاکم ایل بختیاری بود. (در گذشته کسی که این منصب را در ایل بختیاری برعهده داشت ایلخان نامیده میشد.)
علیقلیخان پس از گذراندن دوران کودکی، در اوایل جوانی، به تحصیل مشغول شد و پس از آموختن زبان عربی به تحصیل علوم خارجی، از جمله زبان فرانسه پرداخت. حسینقلیخان، معلمی برای تعلیم وی در نظر گرفت. او در اندک زمان، زبان فارسی و خط تحریر را فرا گرفت و پس از آن، به مقدمات عربی و ادبی از صرف و نحو، منطق، بدیع،بیان و امثله عرب مشغول گردید.
قتل حسینقلی خان
علیقلیخان، در سال ۱۲۵۹ بههمراه پدرش، ایلخانی و اسفندیار خان برادر بزرگش، به طهران احضار شدند و به دیدن ناصرالدین شاهرفتند. در این ملاقات، تصمیماتی اتخاذ شد، از جمله اینکه، این دو برادر، با صد سوار بختیاری، عضو کشیک خانه سلطنتی شدند؛ ولی اقامت اسفندیار خان و علیقلی خان در تهران، طولانی شد و به تقاضای ظلالسلطان، حکمران اصفهان، شاه موافقت کرد، که دو برادر به اصفهان برگردند.
برای ظلالسلطان حکمران مقتدر اصفهان، تحمل قدرت ایلخانی خطرناک بود. همچنین فرهاد میرزا معتمدالدوله که بر اثر دسایسظلالسلطان از حکومت فارس بر کنار شده بود، ذهن شاه را نسبت به ظلالسلطان مشوش نمود و برای خراب کردن ظلالسلطان و از بین بردن قدرت ایلخانی، امکان طغیان او را مطرح کرد. به همین مناسبت، ظلالسلطان به تهران احضار شد و دستور قتل ایلخانی را از ناصرالدین شاه گرفته و به اصفهان بازگشت.
در ۲۲ خرداد ۱۲۶۱ ظلالسلطان، حسینقلیخان و دو پسرش را برای شرکت در یک رژه نظامی دعوت نمود. پس از مراسم، در چهلستوناز آنها پذیرایی شد. در این پذیرایی، یک فنجان قهوه آمیخته با زهر، به حسینقلی خان داده شد، سپس وی را روانه زندان ساختند. او پس از دو روز، در زندان درگذشت و اسفندیار خان و علیقلیخان نیز، به دستور ظلالسلطان به زندان افتادند.
اقامت در تهران
علیقلیخان، یک سال در زندان ظلالسلطان بسر برد و خانوادهً آنها تا زمان بقدرت رسیدن اتابک، در انزواء بسر بردند. اما با بقدرت رسیدن اتابک، برادرش اسفندیارخان سردار اسعد اول، ایلخانی بختیاری و خودش فرماندهً سواران بختیاری در تهران شد. ولی حقیقت این بود که شاه برای جلوگیری از طغیان سران ایلخانی، علیقلیخان را بهعنوان گروگان در تهران نگاه داشت.
در این دوران، وی با اوضاع سیاسی و اجتماعی تهران آشنا شد، رجال و افراد مؤثر را شناخته و با بعضی از مأموران سیاسی، از جمله چند تن از دیپلماتهای انگلیسی آشنا شد. و به سال ۱۲۷۲ از طرف شاه قاجار، به منصب، نشان و حمایل امیر تومانی نائل گردید.
ایلخانی بختیاری
سردار اسعد، پس از به قتل رسیدن ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی، مأمور نظم تهران شد و در زمان مظفرالدین شاه نیز، فرمانده سواران بختیاری، با لقب سرتیپی باقیماند. در سال ۱۲۷۵ هزار تومان مقرری، به پاس وفاداریش به دولت، برای او تعیین گردید. مدتی نیز به عنوان ایلخانی بختیاری، از جانب مظفرالدین شاه انتخاب شد.
اما در این سمت، با رقابت شدید برادرش نجفقلیخان صمصامالسلطنه که از او بزرگتر بوده و طبق پیماننامههای سران ایل، حق ایلخانیگری از آن او بود، مواجه شد و کناره گرفت. وی پس از عزل اتابک، دیگر به گارد سلطنتی مراجعه نکرد و بیشتر اوقات خود را، در بختیاری گذرانید.
اقامت در اروپا
سردار اسعد در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی، ابتدا به هندوستان رفت و پس از مدت کوتاهی هند را به مقصد مصر ترک کرد. اقامت وی در مصر نیز کوتاه بود و پس از چند هفته، از مصر به مکه در عربستان سعودی رفت و سپس عازم پاریس شد.
سردار اسعد، دو سال در پایتختها و شهرهای مهم اروپا زندگی کرد. شاید نخستین جرقههای فعالیتهای سیاسی-اجتماعی وی، در این مقطع زمانی آغاز گردید.
لقب سردار اسعد
علیقلیخان، در سال ۱۲۸۱ بار دیگر به تهران بازگشت و برای مدت یک سال در پایتخت مستقر شد. در سال ۱۲۸۲ که اسفندیار خان، برادر بزرگش درگذشت، راهی منطقه بختیاری شد. در این هنگام درگیری میان دو خانواده ایلخانی (فرزندان حسینقلی خان) و حاجی ایلخانی (فرزندان امامقلی خان حاجی ایلخانی) بالا گرفته بود. در این هنگام سردار اسعد موفق شد میان برادران خود صمصامالسلطنه و خسرو خان سردار ظفر از یک سو و لطفعلیخان امیر مفخم، نصیر خان سردار جنگ، سلطان محمد خان سردار اشجع و غلامحسین خان سالار محتشم صلح و آشتی برقرار نماید. لطفعلی خان در سال ۱۲۸۳ به پیشنهاد عینالدوله، از طرف مظفرالدین شاه، لقب سردار اسعد گرفت و نشان حمایل به وی اهدا شد. وی در این هنگام همچنین ماًمور نظم لرستان گردید.
اقامت در پاریس
پس از افتتاح مجلس اول شورای ملی، در ۱۴ مهر ماه ۱۲۸۵ برای معالجهً چشم خود، راهی اروپا شد و در شهر پاریس اقامت گزید. پس از مداوای چشم، شروع به مطالعه و ترجمهً کتب فرانسه و انگلیسی نمود.
پس از بمباران مجلس شورای ملی، در روز چهارشنبه ۳ تیر ۱۲۸۷ که تعدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند، وی در پاریس بود.
همکاری با مجامع آزادیخواهی
بنا به تصریح ملکزاده، سردار اسعد، همکاری خود با مجامع آزادیخواهی را، از سال ۱۲۸۳ آغاز کرد. در ششم خرداد همان سال، جلسهای از رجال آزادیخواه، در باغ شخصی سلیمانخان میکده و به رهبری او برگزار شد. ملکزاده این مجمع را؛ هستهً اصلی انقلاب مشروطیت درایران میداند.
ریاست این انجمن که به انجمن باغ میکده شناخته میشود با شیخ محمدمهدی شریف کاشانی بود.[۱۱][۱۲]
سردار اسعد همکاری خود، با آزادیخواهان را پس از بمباران مجلس شورای ملی و در سال ۱۲۸۷ بطور آشکار آغاز کرد. در این سال، با تجمع مشروطهخواهان و رجال مخالف محمدعلیشاه در اروپا، علیقلیخان نیز به جرگه آنان پیوست.
در اینباره، ملکزاده مینویسد:
ایرانیان مهاجر مقیم اروپا، سردار اسعد را تشویق به رفتن ایران و قیام علیه محمدعلی شاه نمودند. چند نفر از آنها، منجمله شکراللهخان معتمد خاقان که بعدهاً لقب قوامالدوله یافت، به اتفاق سردار اسعد به ایران مراجعت کرد و به اصفهان رفت و در سفر جنگی از اصفهان به تهران، با او همراه بود.[۱۳]
مخبرالسلطنه هدایت، که در این موقع در اروپا بودهاست، مینویسد:
شاخص میان ایرانیان، علیقلیخان سردار اسعد است. گاهی به منزل او میروم. غالباً اشخاص سر سفره او حاضر میشوند. عصر به کافه دولاپه، جنب اپرا میرود. باز، جمعی دور او را گرفتهاند...
مخبرالسلطنه سپس مینویسد؛ که از او خواستهاست تا به ایران رفته، رهبری نهضت را به عهده بگیرد. اما او گله میکند، که؛ تنها است! مخبرالسلطنه میگوید؛ کار را یک نفر میکند. این تشویقهای ایرانیان، باعث حرکت سردار اسعد میشود. البته اقدام موفقیت آمیزبختیاریها، در فتح اصفهان نیز به او امیدواری بیشتری داده بود.
فتح تهران
سردار اسعد در روز پنج شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۶ مه ۱۹۰۹ میلادی) وارد ایران شد.[۱۶] ابتدا وارد منطقه بختیاری شد و متعاقب آن با خوانین قشقایی و شیخ خزعل (به نمایندگی از اعراب خوزستان) سوگندنامهای را امضاء کرد.[۱۷] همپیمان شدن با خوانین و شیوخ بسیار حیاتی بود، زیرا او برای حرکت به سمت تهران میبایست از حمایت پشت سر مطمئن باشد.
سردار اسعد پس از عقد قرارداد با رؤسای ایلات مذکور، درصدد اتحاد با رقبای خانوادگی خود برآمد. خانواده حاجی ایلخانی مشکل اصلی او محسوب میشدند. لطفعلی خان امیر مفخم در جایگاه فرمانده قشون حامی محمدعلی شاه، برای مقابله با تهاجم بختیاریها به تهران، در حوالی قم موضع گرفته بود. برادر او نصیر خان سردار جنگ، از محاصره تبریز دست برداشته، برای پیوستن به امیر مفخم راهی قم بود و برادر دیگر، سلطان محمد خان سردار اشجع، بههمراه خسرو خان سردار ظفر (برادر سردار اسعد) برای جمعآوری نیرو به سمت بختیاری در حرکت بود. تنها غلامحسین خان سالار محتشم، به عنوان ایل بیگی بختیاری، در خوزستان به سر میبرد. وی برخلاف برادرانش، که در ضدیت کامل با سردار اسعد به سر میبردند، زمینههای اتحاد بین سردار اشجع و سردار اسعد را فراهم ساخت.
سردار اسعد با همراهی خوانین بختیاری سپاهی قریب به هفتصد سوار را جمعآوری کرد و بلافاصله از اصفهان راهی تهران شد. قبل از حرکت، طی نامهای به شیخالسفرا، وزیر مختار اتریش، هدف از حرکت خود را تشریح کرد و از دولتهای قدرتمند خواست تا از مداخله نظامی در ایران خودداری نمایند.
پس از حرکت سردار اسعد، جعفرقلیخان سردار بهادر و غلامحسین خان سالار محتشم نیز با سپاهی مختصر برای پیوستن به سردار اسعد راهی تهران شدند. از سوی دیگر سلطان محمد خان سردار اشجع با سردار ظفر به رسم ایلی هم پیمان شدند.
سردار اسعد در حرکت خود به سمت تهران، مشکل اصلی را برخورد با نیروهای بختیاری، به فرماندهی امیر مفخم بختیاری میدانست و تلاش زیادی نمود تا با آنها درگیر نشود. برای این مقصود نامههایی به او نوشت. متن یکی از نامههای سردار اسعد به امیر مفخم:
اگر میخواهی به شاه وفادار بمانی، میتوانی با نیروهای دیگر درگیر شوی! زیرا درگیری با نیروهای بختیاری، ایل را به خاک و خون میکشاند.
سپس نیروهای بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از جنوب و نیروهای مجاهدین از شمال راهی تهران گردیدند و با هماهنگیهایی که با هم داشتند، در بادامک به هم رسیده و در تاریخ ۲۲ تیر ۱۲۸۸ وارد تهران شدند.
در این باره خبرنگار تایمز مینویسد:
حرکت ناگهانی آنان بسی زیرکانه و بهنحو درخشانی انجامید، بدون انداختن تیری توانستند رخنه به شهر نمایند.
پس از درگیریهای پراکنده، شهر به تصرف مجاهدین درآمد و در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹ میلادی) داستان جنگ پایان یافت و در ساعت ۸:۳۰ صبح، شاه با پانصد تن از سربازان، بستگان، سران و مرتجعین، به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.
سردار اسعد در آثار رجال معاصر
سردار اسعد در بین خوانین بختیاری، امتیازات ویژهای داشت. در تاریخهای بختیاری که شرح اختلافات و درگیریهای داخلی را نگاشتهاند، بندرت از او در دستهبندیهای خانوادگی یاد شدهاست. سردار اسعد را میتوان محور اتحاد در ایل بختیاری دانست.
در اینباره، سردار ظفر مینویسد:
حاج علیقلیخان، هیچوقت مایل به جنگ نبود... خاصه، جنگ مابین بنیاعمام و برادران.[۲۳]
وی در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را، با حضور گستردهاش در دستگاه دولتی، از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود.
سردار اسعد، در آثار مربوط به رجال معاصر، دارای سیمای مثبت و روشنی است. قزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانستهاست و دربارهٔ وی میگوید:
علاقه به علم و دانش و مطالعهً کتب داخلی و خارجی، بخصوص مطالعه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگیهای اوست.
عارف قزوینی در جای دیگر مینویسد:
من آن مرحوم را خوب میشناسم و در تمام مدت اقامت او در پاریس، هفتهای دو، سه مرتبه او را میدیدم و غالباً صحبت ما، از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار علاقه داشت.
قزوینی در این باره، اشاره به تألیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتابهای زیادی از زبانهای خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جمله؛ سفرنامهً شرلی تاورنیه و نیز مجلات و کتب آبی انگلیسی را میتوان نام برد.
ملکزاده دراینباره مینویسد:
حاج علیقلیخان سرداراسعد، که از خوانین روشنفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معلمینی از تهران برای تدریس اجیر نمود و نظامت آن مدرسه را به شیخعلی ناظم، که از مردان روشنفکر زمان خود بود، سپرد.
وی میافزاید؛ بدستور او تعدادی از دانشآموزان این مدرسه، به خارج اعزام شدند.[۲۴]
احمد کسروی نیز، او را مردی دانش دوست و آگاه دل نامیدهاست؛ و یحیی دولتآبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از افراد علم دوست، در رجب ۱۳۱۵ ه. ق (آذر ۱۲۷۶) تشکیل شدهاست، میآورد.[۲۵] همچنین احمد به پژوه، وی را یکی از چهار، پنج تن مبارز، با وقوف به کار، آگاه و صمیمی میداند.
دربارهٔ انعقاد قرارداد نفت از سوی سردار اسعد با انگلیسیها مشیرالدوله طی نامهای به سفارت انگلیس نوشت:
... طبق مفاد بند سه امتیاز نامه سال ۱۹۰۱ صاحب امتیاز تنها میتواند در صورت لزوم زمینهای مورد نیاز خود را از مالک خریداری یا اجاره کند ولی ماذون نیست که بدون کسب اجازه از دولت با شخص یا اشخاص دیگری قرار داد منعقد کند، چرا که عقد چنین قراردادهایی منحصراً جزو اختیارات دولت مرکزی است، لذا بدین وسیله دولت ایران محق خواهد بود، قراردادی را که شرکت سندیکای امتیازات با خوانین بختیاری منعقد کرده و نسخهای از آن به وزارت خارجه ارسال گردیده است، به رسمیت نشناسد...
آثار و کتابها
علیقلیخان که از خوانین فرهنگ دوست بختیاری بود، چندین بار به اروپا سفر کرد و به تکمیل زبان فرانسه خود پرداخته و اقدام به ترجمه چندین کتاب، از جمله دختر فرعون و پاریس از الکساندر دوما و غادة البریتانی، نموده و همچنین، کتاب تاریخ بختیاری را به رشته تحریر در آوردهاست.
از جمله ترجمههای سردار اسعد بختیاری، میتوان به کتب زیر اشاره کرد:
- بولینا - غاده البریتانی
- پل و ورژینی
- تاریخ حمیدی - سلطان عبدالحمید عثمانی
- دختر فرعون
- دیل گابریل
- روکامبول
- شرح حال هانری سوم
- عشاق پاریس
- مادموازل مارگریت
- هرمس مصری
- سفرنامههای برادران شرلی
- عهدنامه حضرت امیر
- همچنین کتاب تاریخ بختیاری، از تالیفات اوست.
سالهای واپسین زندگانی
دوران حیات علیقلیخان سردار اسعد، مقارن با دوران پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعی در ایران و حتی در سطح جهانی بوده است. ورود وی به عرصه سیاسی ایران، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه بود. با روی کار آمدن مظفرالدینشاه، (و متعاقب آن، اتابک) دامنه فعالیتهای سیاسی وی بیشتر شد، ولی با به قدرت رسیدن محمدعلیشاه، تا پیش از به توپ بستن مجلس، وی کاملاً از صحنه سیاسی خارج شده بود ولی، در دوران پس از فتح تهران و ابتدای سلطنت احمدشاه، علیقلیخان، از تاثیرگذارترین رجال سیاسی ایران بوده است.
علیقلیخان سردار اسعد سرانجام در روز سهشنبه ۱ آبان ۱۲۹۶ در تهران درگذشت و از طرف دولت با تشریفات رسمی و احترام نظامی در حالیکه پیکر وی روی توپ حمل میشد، تشییع گردید. ابتدا قرار بود در صحن کاخش در جونقان تدفین گردد، اما بنا به وصیت او، پیکر وی به اصفهان منتقل گردید و در مقبره خانوادگی در تخت فولاد و در تکیه میرفندرسکی، به خاک سپرده شد.
انقلاب کبیر فرانسه...
ما را در سایت انقلاب کبیر فرانسه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : m-amirin2002 بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 1:46